بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبريار امرداد- نگار پاكدل : | ||
«سرودهای میهنی ایران كم نیستند و این مايهي سرافرازی ماست. افزونبر سرودهاي ميهني كه در كتابهاي كهن ميتوان يافت به باور من، همهي شاهنامه، سرودی میهنی است. در شاهنامهي فردوسي در چندجا به خواندن سرود یا مارش یا مسایلی که در خور نواختن سرود و مارش است، پرداخته شده است.» |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
«ايرينا بوکووآ»، مديرکل سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (يونسکو) از ايران به عنوان کشوری تاريخی با ريشههای تمدنی درخشان ياد کرد. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد- نگار پاكدل : | ||
اداره کل ميراثفرهنگی، صنايعدستی و گردشگری استان بوشهر، عمارت تاريخی ملک را مالک شد. بنا به گزارش ميراث آريا، «احمد دشتی»، مديرکل ميراثفرهنگی، صنايعدستی و گردشگری استان بوشهر گفت: «اين اداره کل با پرداخت ٢٢ميليارد ريال از اعتبارات استانی در سالهای ٨٩ و ٩٠ مالک عمارت تاريخی ملک بوشهر شد.» |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
نگار پاکدل : | ||
مهرماه سال ۱۳۱۳ خورشيدی، برابر با هزارمین سال زادروز فردوسی، در تهران، توس و دیگر شهرهای ایران، آيين هزارهی فردوسی برگزار شد و آرامگاه اين بزرگمرد ايرانی در دوازدهمين روز از مهرماه،گشايش يافت. در این بزرگداشت به فردوسی فرنام (:لقب) میهندوستترین ایرانیان را دادند.
این هزاره را میتوان نخستین اجتماع بزرگ علمی در ایران آن زمان دانست، چرا که در این همایش ۴۰ تن از ایرانشناسان بزرگ از ۱۷ کشور خارجی و ۴۰ تن از دانشمندان و بزرگان ایرانی باشندگی داشتند. در این بزرگداشت که ۵ روز( از ۱۲ تا ۱۶ مهر ۱۳۱۳) برگزار شد، در تالار دارالفنون تهران سخنرانیهایی شد که برخی از آنها در کتاب هزارهی فردوسی به چاپ رسید. در کتاب «پاژ» دربارهي این هزاره اینگونه آمده است: «جشن هزارهی فردوسی به سال ۱۳۱۳ یکی از رویدادهای مهم فرهنگی سدهي کنونی و بيگمان مهمترین و علمیترین کنگرهای بود که در ایران معاصر برگزار شد، چرا که مشاهیر فرهنگ و ادبیی که در آن گرد آمده بودند، هیچگاه و در هیچ جای دیگر جهان معاصر کنار هم ننشستند.» به خجستگی هزارهی فردوسی، در بیشتر شهرهای ایران همايشهايی برگزار شد و در آنها سخنرانیهایی انجام پذیرفت و چكامههايي خوانده شد و نمایشهایی از داستانهای شاهنامه اجرا شد. در همان هنگام، خیابانها، دبستانها و دبیرستانهایی به نام فردوسی نامگذاری شد. در خارج از ایران هم در پاریس، لندن، رم، مسکو و برخی از دیگر شهرهای اروپا و آسیا با تشکیل جلسات سخنرانی، آيين بزرگداشت فردوسی برگزار شد. برگزاری هزارهی فردوسی، سرآغازی بود برای پژوهشهای گستردهی شاهنامهشناسی در ایران و جهان؛براي نمونه، مجلهی مهر که تنها مجلهی ادبی معتبر آن روزگار بود، شمارههای مهر و آبان ۱۳۱۳ خود را یکجا به نام فردوسینامهی مهر، با نوشتارهايي در بارهی شاهنامه و فردوسی چاپ کرد. مجلهی باختر در اصفهان نیز شمارهای ویژهی فردوسی چاپ كرد. در اروپا نسخهی نگارينهاي از شاهنامه به کوشش سیف آزاد، مدیر مجلهی ایران باستان، انتشار یافت. فرهنگ شاهنامه به كوشش فریتز ولف در دو جلد به سال ۱۹۳۵ در برلین چاپ شد. در همان سال، فردوسی و حماسهی ملی، به قلم هانری ماسه، در پاریس به چاپ رسید. یارینامهها: Iranian history |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
بنابر آنچه رخدادنگاران نوشتهاند، ٢٨سپتامبر سال ٢٨٠ ميلادی، كه اكنون برپايهی برابرگذاری ها، همان ششم مهرماه، برآورد شدهاست، «بهرام دوم»، شاه ساسانی به فرستاده امپراتور روم گفت: « دولت روم بايد دست خود را از آسيا كوتاه كند و از مديترانه شرقی پا فراتر نگذارد، اما ايران آماده است با روم در صلح و دوستی به سر برد.» |
بنام خدا
|
||
|
||
نگار پاکدل : |
||
دولت اشکانیان به 5 سده پایید، از زمان بلاش اول به بعد، در هر گوشهای از ایران یک مدعی بر تخت مینشست. بنابر روایتهای ایرانی، ساسان، موبدی در تختجمشید بود. پسرش بابک، فرمانروایی کوچکی در خور را در دست داشت. بابک توانست بر تخت شاهی فارس تکیه زند و شاه آن سامان شود. پس از او، فرزندش شاپور بر تخت نشست اما حادثه امان نداد و شاپور درگذشت. پس از شاپور، برادرش اردشیر جانشین وی شد، اردشیر فرزند بابک که نیایش، ساسان بود. اردشیری که به نام اردشیر بابکان میشناسیم از خاندان ساسان. آن زمان، اردوان پنجم، واپسین پادشاه پارت یا اشکانی بود. اردوان از شناسایی این سلسلهی جدید محلی خوداری کرد، بنابراین اردشیر به جنگ با وی رفت و پس از 3 جنگ، سپاه اردوان را در جلگهی هرمزدگان (میان بهبهان و شوشتر) شکست داد. در این نبرد، اردوان پنجم، شاه اشکانی کشته شد و اردشیر، شاهنشاه شد. اردشیر ساسانی که شیوهی فرمانروایی ملوکالطوایفی اشکانیان را نمیپسندید، شهریاری نیرومندی را بنیان گذارد که با تشکیلات اداری متمرکز اما رو به گسترش امور را میگذراند. آنگاه که اردشیر، شاهنشاه ایران شد، گمان بر این بود که او کرمان را به پایتختی خود برمیگزیند، اما او پایتخت را از تیسفون(کنار دجله و 35 کیلومتری جنوب بغداد امروز) منتقل نکرد و تیسفون همچنان پایتخت ایران ماند. اردشیر با به روی کار آمدنش، به پشتیبانی از روحانیون زرتشتی پرداخت و با رسمی کردن دین زرتشتی در ایران، پشتیبانی روحانیون را از آن خود و شهریاریاش کرد. او با اعلام اینکه نفوذ هلنیستی(دورهی تفکر فلسفی یونان) را در ایران برخواهد انداخت و انتقام داریوش سوم را از جانشیان اسکندر خواهد گرفت و همهی سرزمینهای شاهان هخامنشی را بازخواهد ستاند، غرور مردم را برانگیخت. البته با نگاهی گذرا بر تاریخ میتوان دریافت که او به همهی وعدههای خود وفا کرد. با نبردهایش ایران را در شمالخاوری(:شرقی) تا جیحون و در باختر(:غرب) تا فرات گسترش داد. دولت ساسانیان دوست داشت اقوام ایرانی در خاور کشور را نیز در زیر یک پرچم، گرد هم آورد از همین روی شماری از بزرگزادگان پارس را به همراه افراد خانواده با سپاهی روانهی آن سوی رود سند کرد. به نوشتهی «رای زاده دونیچند بالی» در کتاب «تاریخ گاکهر»، این ساسانیان در بخشی از پنجاب امروز که به راولپندی، میرسد، استقرار یافتند و نام خانوادگی «کیانی» و «کی» بر خود گذاردند. آنان به پیشهی سپاهیگری ادامه دادند. پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانی، این کیانیان که به اصالت پارسی خود میبالیدند در گوشهای از پنجاب یک دولت محلی تشکیل دادند. هماکنون، ژنرال اشفاق پرویز کیانی، فرنشین ستاد ارتش پاکستان از همین کیانیان است. ساسانیان در درازای چهار سدهای که فرمانروایان ایران بودند نگذاشتند حکومت روم در آسیا پیشروی کند، آیین زرتشت را دین رسمی ایرانیان گذاشتند و رومیان را وادار کردند که پیروان آیین زرتشت را در سرزمین خود به ویژه در بالکان محترم شمارند. برگرفته از تارنمای انوشیروان کیهانیزاده |